در سالهای اخیر، اصطلاح «فرهنگ کنسلکردن» یا همان Cancel Culture به یکی از بحثبرانگیزترین مفاهیم در حوزه فرهنگ عمومی و رسانه تبدیل شده است. این پدیده زمانی رخ میدهد که فرد یا گروهی به دلیل گفتهها، رفتارها یا حتی گذشتهی خود، مورد اعتراض عمومی قرار گرفته و از فضای اجتماعی، حرفهای یا رسانهای کنار گذاشته میشود. شبکههای اجتماعی به مهمترین ابزار اجرای این فرهنگ تبدیل شدهاند؛ جایی که کاربران با یک هشتگ یا موج اعتراضی میتوانند یک هنرمند، سیاستمدار یا برند بزرگ را «کنسل» کنند.
طرفداران این فرهنگ معتقدند که کنسلکردن یک ابزار قدرتمند برای پاسخگو کردن افراد بانفوذ است. آنها میگویند که در دنیایی که بسیاری از چهرهها از جایگاه خود برای ترویج نژادپرستی، تبعیض، زنستیزی یا سایر رفتارهای آسیبزا استفاده میکنند، جامعه باید بتواند واکنش نشان دهد. از نظر آنها، کنسلکردن شکلی از عدالت اجتماعی است که در غیاب نظارت قانونی یا اخلاقی مؤثر، نقشی حیاتی بازی میکند.
اما منتقدان این پدیده، روی دیگر سکه را نشان میدهند. آنها هشدار میدهند که فرهنگ کنسلکردن گاهی به ابزاری برای قضاوتهای سریع و بدون بررسی تبدیل میشود. در بسیاری از موارد، فردی صرفاً بهخاطر اظهار نظر در گذشته یا اشتباهی که سالها پیش انجام داده، بدون فرصت برای دفاع یا جبران، از صحنه حذف میشود. این موضوع میتواند منجر به خودسانسوری گسترده، ترس از اشتباه، و حتی آسیبهای جدی روانی شود.
نکتهی مهم در این میان، خط باریکی است که میان مسئولیتپذیری و انتقامجویی وجود دارد. جامعه باید یاد بگیرد که چگونه افراد را به خاطر اشتباهاتشان پاسخگو کند، بدون اینکه آنها را بهطور کامل نابود کند. باید به مفهوم رشد، تغییر و فرصت دوم نیز بها داد. فضای عمومی باید بستری برای آگاهی و اصلاح باشد، نه فقط برای سرزنش و طرد.
در نهایت، فرهنگ کنسلکردن بیش از آنکه یک جواب قطعی باشد، یک نشانه از تغییر در شیوههای مطالبهگری اجتماعی است. جامعه جهانی امروز در حال بازتعریف مرزهای اخلاق، عدالت و مسئولیتپذیری است، و این مسیر پر از ابهام و تضاد خواهد بود. آنچه اهمیت دارد، توسعهی فرهنگ گفتوگو، پذیرش اشتباه، و تمرین همدلی است؛ چرا که بدون اینها، عدالت فقط به شکل دیگری از خشونت تبدیل میشود.